فرشید بنده علی؛ محمد مظهری
دوره 11، شماره 2 ، شهریور 1401
چکیده
مفهوم و منشأ پیدایش حقهای حاکم بر نوع بشر یکی از جدال برانگیزترین مباحث دانش فلسفه حقوق است که مکاتب عمیقاً ناسازگاری را در این زمینه بوجود آورده است. به همین منظور این تحقیق برای آنکه نشان دهد گفتمان ...
بیشتر
مفهوم و منشأ پیدایش حقهای حاکم بر نوع بشر یکی از جدال برانگیزترین مباحث دانش فلسفه حقوق است که مکاتب عمیقاً ناسازگاری را در این زمینه بوجود آورده است. به همین منظور این تحقیق برای آنکه نشان دهد گفتمان فلسفی - حقوقی مذکور چگونه با نهادینه کردن برداشتی از قانون به مثابه تجلی حقوق بنیادین، شکلی جدید به رابطه حقهای بشری و سیاست بخشیده، دیدگاههای برخی صاحبنظران دو مکتب مهم حقوق طبیعی و پوزیتیویستی را با نگاهی میان رشتهای به حوزههای علوم سیاسی و زیر مجموعههای حقوق عمومی بویژه حقوق بشر، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. در این رابطه سئوال اصلی، آثار و تبعات برجای مانده از این جدال مهم فکری بر تعاملات میان دو مفهوم حقمدار «حکومت» و «شهروند» میباشد؟ نتایج بررسی نشان میدهد، طبیعیون منشأ پیدایش و الزامآوری حقوق مذکور را ناشی از طبیعت انسان و یا احکام «خدای طبیعی» میدانند. حال آنکه پوزیتویستها معتقدند؛ ارزشهای اخلاقی ایجاد شده از این طریق به تنهایی نمیتوانند نظم مقرون به عدالت حقوق را ایجاد کنند. لذا اینان حقهای بشری را چیزی جز یک نظام قانونی وابسته به یک جامعه معیّن نمیدانند. جدال فکری که سرانجام آن صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم، با شکلی برگرفته از نظم حقوقی پوزیتیویستی و ماهیتی از حقهای انسانی بوده است.